آیه 74 سوره حجر
<<73 | آیه 74 سوره حجر | 75>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و شهر و دیار آنها را زیر و زبر ساخته و آن قوم را سنگباران عذاب کردیم.
در نتیجه آن شهر را زیر و رو کردیم و بر آنان سنگ هایی از جنس سنگِ گل باراندیم.
و آن [شهر] را زير و زبر كرديم و بر آنان سنگهايى از سنگ گِل بارانديم.
شهر را زيروزبر كرديم و بارانى از سجيل بر آنان بارانيديم.
سپس (شهر و آبادی آنها را زیر و رو کردیم؛) بالای آن را پایین قرار دادیم؛ و بارانی از سنگ بر آنها فرو ریختیم!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
سافلها: سفل (مثل قفل): پائين، پستى. سافل: پائين.
حجارة: حجر، سنگ. جمع آن ، حجاره و احجار است. احجار، در قرآن نيامده است.
سجيل: سنگهاى سخت يا سنگهاى متحجر شده: گويند معرّب «سنگ گل» است. (هود/ 82).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ «72»
(اى پيامبر) به جان تو سوگند كه آنان در مستى خود سرگردان بودند.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ «73»
پس به هنگام طلوع آفتاب صيحهاى مرگبار آنان را فراگرفت.
فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ «74»
پس آن شهر را زيرورو كرديم و بر آنان سنگهائى از گل سخت بارانديم.
نکته ها
«عمر» و «عمر» هر دو به يك معنا مىباشند ولى هنگام سوگند ياد كردن از لفظ «عمر» استفاده مىشود. «1»
در قرآن به غير از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله به جان پيامبر ديگرى سوگند ياد نشده است. (البتّه مراغى مىگويد: مراد از «لَعَمْرُكَ» سوگند ملائكه است به جان حضرت لوط)
«يَعْمَهُونَ» از «عمه» به معناى تحيّر مىباشد و «مُشْرِقِينَ» به معنى داخل در اشراق و روشنايى صبح شدن مىباشد.
شايد سنگباران براى نابودى كسانى بوده كه هنگام زيرورو شدن شهر جان سالم بدر برده
«1». تفسير الميزان.
جلد 4 - صفحه 473
بودند و يا براى محو و نابودى كامل شهر بوده است.
پیام ها
1- سوگند به نام پيامبر، جايز است. «لَعَمْرُكَ»
2- گناه و انحراف، عقل و هوش انسان را محو مىكند، «سَكْرَتِهِمْ» و او را از شناخت باز مىدارد. «يَعْمَهُونَ»
3- مست دنيا را بايد صيحههاى آسمانى بيدار كند. «سَكْرَتِهِمْ، الصَّيْحَةُ»
4- صوت و صيحه مىتواند سبب زيرورو شدن شهرى شود. فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ ... فَجَعَلْنا
5- دست خداوند باز است، همان گونه كه از آسمان باران رحمت نازل مىكند مىتواند بارانى از سنگ و عذاب نازل كند. «أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً»
6- سه نوع عذاب: صيحه، زيرورو شدن شهر و سنگباران، كيفرى است كه براى گناه لواط آمده است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74)
فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها: پس قرار داديم روى آن شهرها را زير آن، حاصل آنكه زير و رو كرديم تمام شهرهاى قوم لوط را با اهلش. وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ: و بارانيديم بر ايشان. حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ: سنگهائى از گل پخته شده به آتش جهنم كه اسامى قوم بر آن نوشته شده بود.
واقعه عذاب: از آيات شريفه ظاهر مىشود كه سه عذاب بر قوم وارد شد:
1- زير و رو شدن. 2- صيحه. 3- باريدن سنگهاى جهنمى بر آنان.
تفسير رازى: روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: به جبرئيل گفتم مرا خبر ده از قوّت خود. گفت: خداى تعالى مرا قوتى مرحمت فرموده كه هفت شهر لوط را از بيخ بركندم و به زير پر گرفته به هوا بلند نمودم، به حدى كه آواز مرغان ايشان را اهل آسمان دنيا بشنيدند، آنگاه آن را برگردانيدم و زير و رو نمودم. «1» أبو سعيد خدرى: آنها كه عمل قوم لوط كردند از چهل نفر كمتر بودند، حق تعالى چهل هزار هزار مرد را هلاك فرمود، براى آن كه امر به معروف و نهى از منكر نمىكردند. فرمود: لتأمرنّ بالمعروف و لتنهون عن المنكر او ليعمكم اللّه بعذاب. «2» يعنى: بايد امر به معروف و نهى از منكر نمائيد، و الّا فرا گيرد عذاب
«1» بحار الانوار، جلد 12، صفحه 152، حديث 7، (با اندكى اختلاف به نقل از علل الشرايع)
«2» بحار الانوار، جلد 100، صفحه 85، حديث 57.
جلد 7 - صفحه 133
خدا تمام شما را.
ابو بكر عباس گفت كه از حضرت باقر عليه السّلام پرسيدم كه در عهد لوط، زنان را خداى تعالى به گناه مردان گرفت؟ فرمود: نه، چنانچه مردان به مردان مشغول بودند، زنان به زنان مشغول بودند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ (73) فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ (74) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ (75) وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ (76) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ (77)
وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ (78) فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ (79) وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ (80) وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (81) وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ (82)
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ (83) فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (84)
ترجمه
پس گرفت آنها را صيحه آسمانى وارد در وقت طلوع آفتاب شدگان
پس گردانديم زبرش را زيرش و بارانديم بر آنها سنگهائى از گل سنگ شده
همانا در اين هر آينه نشانهها است براى اهل فراست
و همانا آنها هر آينه براهى است ثابت
بدرستيكه در اين نشانهاى است براى اهل ايمان
و همانا بودند اهل بلدأيكه هر آينه ستمكاران
پس انتقام كشيديم از آنها و بدرستيكه آن دو هر آينه در راهى روشنند
و بتحقيق تكذيب كردند اهل وادى حجر پيغمبران را
و داديم بآنها نشانههاى خودمان را پس بودند از آنها اعراض كنندگان
و بودند كه مىتراشيدند از كوهها خانهها را ايمنان
پس گرفت آنها را صيحه آسمانى بامداد كنندگان
پس بىنياز نكرد آنها را آنچه بودند كه كسب ميكردند.
.
جلد 3 صفحه 261
تفسير
بيان عاقبت كار قوم لوط است كه فرياد مهيب جبرئيل مقارن طلوع آفتاب بآنها رسيد و بال خود را در زير زمين بلد آنها فرو برد و از جا كند و بآسمان برد و وارونه نمود و بزمين زد و زير و زبر نمود و در اينحال بارانى از سجّيل كه معرّب سنگ گل است بر آنها باريدن گرفت كه ديّارى را از آنها باقى نگذارد حتى بكسانيكه در شهر نبودند و باطراف مسافرت نموده بودند هم اصابت كرد و هلاك نمود چنانچه در سوره هود گذشت و در اين هلاكت قوم لوط و زير و زبر شدن بلدشان آياتى است بر قدرت و عظمت معصيت خداوند براى اهل فراست و كسانيكه بنظر دقيق در حقايق اشياء مينگرند تا حقيقت هر چيز را بسمه و علامت آن ميشناسند چون متوسم ناظر و متأمّل در سمه و علامت شىء را گويند براى معرفت بحال آن و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده بطريق صحيح كه فرمود بپرهيزيد از فراست مؤمن همانا او نظر ميكند بنور خدا و خداوند بندگانى دارد كه ميشناسند مردم را بتوسم و اين آيه را تلاوت فرمود و آن آيات و نشانههاى قدرت خداوند در راهى است كه ثابت و مستقر است و قافله قريش و غيرها كه از مكّه بشام حركت ميكنند از آنراه ميروند و آثار باقيه بلد سدوم را كه شهر قوم لوط بوده مشاهده مينمايند و بايد عبرت گيرند و با پيغمبر خدا مخالفت ننمايند در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود در قول خداوند انّ فى ذالك لآيات للمتوسمين متوسم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و بعد از او منم و ائمه كه از ذريّه منند متوسمانند و در چند روايت ديگر باين معنى تصريح شده و در بعضى علاوه شده كه سبيل در ما مقيم است و خارج از ما نميشود هرگز و قمّى ره علاوه فرموده كه سبيل راه بهشت است و در بعضى روايات باين آيه تمسك شده است براى آنكه ائمه عليهم السلام تمام مردم را بنوشته ايمان و كفرشان كه در ميان دو چشمشان است ميشناسند كه مؤمنند يا كافر و اين نوشته از ساير مردم محجوب است و نسبت بامام زمان علاوه شده است كه در آن آيت است براى متوسمان و او آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در امام آيت است براى متوسمان و او است سبيل مقيم مىبيند بنور خدا و سخن ميگويد از جانب خدا و پوشيده نميماند بر او چيزى از چيزها كه خواسته باشد و بنابر آنچه ذكر شد مرجع ضمير
جلد 3 صفحه 262
در و إنّها لبسبيل مقيم راجع است بآيات و مراد از انّ فى ذالك لآية للمؤمنين آنستكه در اين توسم و تفرّس و علامت شناسى و معرفت آيات خدا و ائمّه هدى و طرق الى اللّه آيت و علامتى است براى اهل ايمان يعنى اهل ايمان حقيقى باين امور شناخته ميشوند ولى مفسرين مرجع ضمير انّها را مدينه يا مدائن و آثار باقيه آنها قرار دادهاند و مشار اليه ذالك را در آيه بعد نيز همان دانستهاند و اختصاص باهل ايمانرا فرمودهاند براى آنستكه آنها منتفع ميشوند و بنظر حقير خلاف ظاهر آيه و روايات مفسره است و در هر دو معنى سهل انگارى شده است و كلمه ان در و إن كان اصحاب الأيكة ظاهرا مخفّفه از مثقّله است و أيكه درختان بسيار درهم رفته را گويند و نام بلدى است كه در جنگل واقع شده بود و حضرت شعيب علاوه بر اهل مدين بر آنها هم مبعوث شد و اطاعت ننمودند و ستم نمودند بخودشان و خلق و خداوند از آنها انتقام كشيد باين نحو كه هفت روز هوا بشدّت گرم شد و بعد ابرى ظاهر گشت آنها باميد فرج و تخفيف حرارت زير آن ابر جمع شدند ناگاه از آن صاعقهاى بآنها رسيد و تمامى سوختند و شهر سدوم و بلدأيكه در جلو راه مردم واضح و آشكار است و بنابراين مراد بامام مبين راه روشن است و بعضى گفتهاند مراد از امام مبين لوح محفوظ است كه وقايع آن دو بلد در آن نوشته است مانند و كل شىء احصيناه فى امام مبين و معناى اوّل اظهر است و اهل ديار حجر كه گفتهاند واديى است بين مدينه و شام هم مانند ساير كفار تكذيب نمودند پيغمبران خدا را كه حضرت صالح و رسولان او يا ساير انبياء باشد و اينها همان قوم ثمود بودند كه شرح احوال آنها در سوره اعراف گذشت و مراد از آيات ناقه و بچهاش و آب خوردن و شير دادن و ساير جهات اعجاز آنست كه مفصلا ذكر و كيفيّت اعراض آنها بيان گرديد و يكى از سفاهتهاى آنها اين بود كه خانههاشان را در كوهها از سنگ مىتراشيدند و باين ملاحظه ايمن بودند از وصول آفات ارضيّه و سماويّه بخودشان با آنكه باين امور نبايد دلگرم و از عذاب الهى ايمن بود پس تمامى در وقت صبح بصيحه آسمانى هلاك شدند و آن خانهها و اولاد و اموالشان كه كسب ميكردند براى آنها ابدا نتيجه و فائده و ثمرى نداشت و چيزى از احتياج آنها را رفع ننمود.
جلد 3 صفحه 263
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَجَعَلنا عالِيَها سافِلَها وَ أَمطَرنا عَلَيهِم حِجارَةً مِن سِجِّيلٍ (74)
در جلد پنجم صفحه 379 سوره اعراف آيه 84 حديث مفصلي از ابي حمزه و ابي بصير هر دو از حضرت باقر عليه السّلام در اينکه باب نقل كردهايم مراجعه فرمائيد خلاصه هفت شهر قوم لوط را جبرئيل از زمين كند و آن قدر بالا برد که صداي كلاب و خروسان آنها را ملائكه شنيدند.
3- وَ أَمطَرنا عَلَيهِم حِجارَةً مِن سِجِّيلٍ و اينکه جمله را به واو جمع بيان فرموده در همين حال که شهرهاي آنها بالا رفته بود باران سنگ بر آنها باريد و شهرهاي آنها واژگون گرديد وَ أَمطَرنا عَلَيهِم تعبير بمطر براي اينست که مثل باران سنگ ميباريد و هر دانه سنگي بر فرق يكي وارد ميشد و هلاك ميشدند و اينکه حجاره از سجيل بود که فرمود: حِجارَةً مِن سِجِّيلٍ گفتند حجارة طين بود که بآتش جهنّم طبخ شد، و بسيار صلب و سخت بود و از عدس بزرگتر و از نخود كوچكتر و اسم هر فردي بر او نوشته شده و بر منقار هر طيري
جلد 12 - صفحه 61
بالاي سر صاحبش و بر فرق او زده شد و از دبرش خارج شده.
فَجَعَلنا عالِيَها سافِلَها تمام هفت شهر سرنگون شد بطوري که ديگر از عمارات و اشجار و كوهها اثري باقي نماند چه رسد از انسان و حيوان و اندوختههاي آنها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 74)- ولی به این اکتفا ننمودیم بلکه شهر آنها را بکلی زیر و رو کردیم «بالای آن را پایین (و پایین را بالا) قرار دادیم»! (فَجَعَلْنا عالِیَها سافِلَها).
این مجازات نیز برای آنها کافی نبود «به دنبال آن بارانی از سجیل (گلهای متحجر شده) بر سر آنان فرو ریختیم»! (وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ).
نازل شدن این عذابهای سه گانه (صیحه وحشتناک- زیر و رو شدن- بارانی از سنگ) هر کدام به تنهایی کافی بود که قومی را به هلاکت برساند، اما برای شدت گناه و جسور بودن آنها در تن دادن به آلودگی و ننگ، و همچنین برای عبرت دیگران، خداوند مجازات آنها را مضاعف کرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم